I aM CloSeD IN L0vE║ █║▌│█│║▌║││█║▌│║

kAsH HaYE Bi PaYAn MaN

 me

+

you

=

 فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز 

نوشته شده در جمعه 30 تير 1391برچسب:,ساعت 15:43 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 هیچ وقت به کسی دل نبند چون این دنیا اینقدرکوچیکه که دوتادل کنار هم جا نمیشه اما اگه به کسی دل بستی هیچ وقت رهاش نکن چون این دنیا اینقدربزرگه که نمیتونی پیداش کنی....

بایدآهسته نوشت

بادلی خسته نوشت

گرم وپر رنگ نوشت

روی هر سنگ نوشت

تابدانندهمه که:گردوست نباشد دل نیست

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:13 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 همیشه ازخوبی آدما برای خودت دیوار بسار ...پس هروقت در حقت بدی کردندفقط یه آجر از دیوار رو بردار...بی انصافیه اگه دیوار رو خراب کنی

 

آدمارسمشونه دل میدن و پابند دلدار نمیشن

خوب گرفتار میکنن اما گرفتار نمیشن

آدمارسمشونه شاخه به شاخه میپرن

دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:11 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 حــــواست بـہ دلتــ باشد 
آن را هـ ــر جایـے نگــذار!
...ایــن روزهــا دل را میــدزدند 
بــعد ڪہ بہ دردشـــان نـخــورد
جـای صـــندوق پـستـــ
آنــ ــرا در سطل آشـــغال مے اَندازند !
و تــو خوبــ مـیدانے
...دلے که اَلمثنے شد! دیــگر دِلــــ نمـیشود

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:10 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

الهی:

توفیقم ده که بیش از طلب همدردی همدردی کنم...

بیش از آنکه مرابفهمند دیگران را بفهمم...

بیش از آنکه دوستم بدارند دوستشان بدارم...زیرا در عطاکردن است که میستانیم ودر بخشیدن است که بخشیده میشویم...

خدایامن چیزی نمیبینم...آینده پنهان است اما آسوده ام چون تورا میبینم

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:9 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 پشت چراغ قرمز پسرکی باچشمان معصوم ودستانی کوچک آمد وگفت چسب زخم میخری؟ 5تا100تومن...آهی کشیدم وباخودگفتم اگرتمام چسب زخم هایت را هم بخرم نه زخم های من خوب میشود نه زخم های تو...

قلبت را تقدیمش نکن آخه او نیز قلبش را تقدیم دیگری کرده...

قلبت را جایگاه یک نفر بیشتر قرار ندادی اما او نیز قلبش راجایگاه یک نفردیگه قرار داده...

همیشه اینگونه است:

کسی که دوستت دارد تو دوستش نداری

وکسی تواو را دوست دارد او تو را تو دوست ندارد

ودونفرکه همدیگر رادوست دارند به رسم وآیین زندگی به هم نمیرسند

مگرآنکه کسی که تو را دوست دارد تو نیز دوستش داشته باشی...

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:8 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 هـ ـر كـ ـه آیـ ـد گـ ـوید:

گریـ ـه كـ ـن، تسكیـ ـن اسـ ـت

گریـ ـه آرام دل غمگیـ ـن اسـ ـت

چنـ ـد سـ ـالی اسـ ـت كـ ـه مـ ـن می گریـ ـم

در پـ ـی تسكینـ ـم

ولـ ـی ای كـ ـاش كسـ ـی می دانسـ ـت

چنـ ـد دریـ ـ ــا

بیـ ـن مـ ـا فاصـ ـله اسـ ـت

مـ ـن و آرام دل غمگینـ ـم

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:8 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکترتعریف کرد!!!!!!!!! دکتر به او پیشنهاد کرد به سیرکی که درنزدیکی مطبش بود برودوبه اوگفت در آنجا دلقکی است که تورا آنقدرمیخنداند که غمت را فراموش میکنی!مرد لبخندی زد وبه دکترگفت: من همان دلقکم...

آدمک آخر دنیاست بخند

آدمک مرگ همین جاست بخند

آدمک بچه نشی گریه کنی

دستخطی که توراعاشق کرد

شوخیه خط خطیه ماست بخند

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:7 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 از بس تو را انتظار کشیده ام و اشک ریخته ام سالها ؛
زیر پایم به جای علف دریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا شــــــــــــــــده ...

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:6 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 خندهـ دار استـ نهـ ...؟؟!

کهـ تو
 

هی مرا دور بزنـــی
 

و مـــــن
 

دلمـ را خــــوش کنـــمـ 


بهـ این که
 

در محاصرهـ ی تواَم...!

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:6 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 کاشکی وقت رفتن میدیدی که جات بدجوری خالیه
نمیدونستم که یه روزی میری عشقت پوشالیه
کاش میشدو دلم طاقت میوورد قسمتم این نبود
میپوسم به خدا بی تو زیر این آسمون کبود
بی تو من میمیرم دیگه
قلبم اینو واست میگه...
بی تو من میمیرم دیگه
قلبم اینو واست میگه
بی تو من میمیرم دیگه...
هر شب به یاد تو خیس گونه هام بی تو بیقرارم
حرفای دلمو پیش کی بگم کسی رو ندارم
درمون دلمه من بودی ولی باز دلمو شکوندی
فکر نمیکردم که یه روزی بری رفتی و نموندی
بی تو من میمیرم دیگه
قلبم اینو واست میگه
بی تو من میمیرم دیگه...

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:4 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 

این روزها جای خالی تورابا عروسکی پرمیکنم...اونیزمثل توست ومرادوست ندارد.احساس هم ندارد...اماهرچه هست دل شکستن بلد نیست

 

این روزها شبیه معادلات چند مجهوله شده ام...هیچکس از هیچ راهی مرا نمیفهمد

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 14:2 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

جلسه محاکمه عشق بود  
                                                                 
و قاضی عقل
                                         
 و عشق محکوم به تبعيد به دورترين نقطه مغز شده بود
                                       
   يعنی فراموشی
                                        
 قلب تقاضای عفو عشق را داشت
                                    
  ولی همه اعضا با او مخالف بودند                        
 
  قلب شروع کرد به طرفداری از عشق 
 
*آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی ديدن او را داشتی
    
  *ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنيدن صدایش بودی

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 13:54 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

چشماتو می بندی اگه دستامو بگیری
شاید از لرزش دستام یا از این بارون اشکام که میریزن روی لبهام
بشنوی صدای عشقو
التماس قلب من رو
تو از این دل کویری
آخ ... بمیرم و نبینم تو دلت غصه ای باشه
عشق من آخه میتونه مرحم زخم تو باشه
اگه خواستی تو یه لحظه
غصه هاتو پس می گیرم
من برای تو میمیرم
کاش بدونیدوست دارم
به جز تو عشقی ندارم
کاش بدونی به یاد تو چشهامو رو هم میذارم
کاش بدونی رویای من همیشه با تو بودنه
کاش بدونی که قلب من فقط واسه "تو"میزنه ...

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 13:53 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي
 
تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!
 
تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، ***جه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛
 
هق هق شبونه ؛ افسردگي ،پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !
 
براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد
 
و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد
 
تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!
متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم
 
 
 
از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم 

نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:,ساعت 13:52 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير
 باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود

نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:,ساعت 23:5 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

چــی شد سیگاری شدی؟
یہ شبــ بارون میومــد تنهــا بودمــ

چی شد ترک کردی؟
یہ شب بارون میومد دیگہ تنها نبودم



چـــی شـــد ســیــگار رو شــروع کــردی والــکلی شــدی؟
یــہ شــب بــارون مــیــومــد دوبــاره تــنها شــدم

چــی شــد آوردنــت ایـنــجا بــســتریت کــردن؟
یہ شبــــ بــارون مــیومـــد تنهـــا بودم اونو دیدمـــ



ولــی اون دیــگہ تــنها نبـــودش ....
 

نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:,ساعت 23:3 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 شــَب خــوابیـــدے تــو تــَخــتــت ...

هـــی قـــل میــخــورے .... 

بــَعــد گــوشیــت ُ بــَر میـــدارے میــنویـــْســـے : 

" خـــوابــَمــ نمیــبــَرهـ " 

ســـَرد میـــشـــے ... 

بــُغـــض مــیـشـے ... 

خـــُـــرد میــــشـے ... 

دَرد میــشـــے ... 

وَقـــتــــے کـــــﮧ میـــبـــنـــے هــیــچــکــَس ُ نــَدارے ایـــن ُ بــَراش بــفــرســتے ... !

نوشته شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:,ساعت 13:40 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 

 

  خدايا كمكم كن تا ، به همه لبخند بزنم ، اما براي او گريه كنم 


 خدايا كمكم كن تا ، مغرور باشم ، اما براي او غرورم را له كنم 

 خدايا كمكم كن تا ، همه را ياري كنم ، اما او را غمخواري كنم 

 خدايا كمكم كن تا ، قوی و صبور باشم ، اما خود را فداي او سازم 

 خدايا كمكم كن تا ، با همه دوست باشم ، اما به او عشق بورزم 

 خدايا كمكم كن تا ، با آدم ها زندگي كنم ، اما براي او بميرم ♥

 

♥ با تمام وجودم بهت میگم دوستدارم عزیزم ♥

نوشته شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:,ساعت 13:32 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 

زندگی...

مهربانم

از آغاز می گویم برایت:

از آن زمان که به تو رسیدم

از عشق تا عقل از عقل تا شعر

من تو را در لحظه های تنهایی

از میان نوشته هایم جستم

آن زمان که نگاه ها برایم معنا نداشت

آمدی

و معنای دوباره به تصورم دادی

معنای عشق دوباره معنای نفس کشیدن در هوای عشق

معنای زندگی....


نوشته شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:,ساعت 13:30 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 

 
 

 از من پرسید:

تو مال منی؟

گفتم:آره!

مال خود خودتم،هر کاری دلت می خواد با هام بکن

گفت:هرکاری؟ گفتم:آره

تنهام گذاشت و رفت

نوشته شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:,ساعت 13:30 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 باید بفهمی وقتی دلت میگیره...تنهایی!!!

باید یاد بگیری از هیچ کس توقع نداشته باشی!!!

باید عادت کنی که با کسی درد دل نکنی!!!

باید درک کنی که هرکس مشکلات خودشو داره!!!

باید بفهمی وقتی ناراحتی...دلتنگی....یا بی حوصله ای....

هیچ کس حوصله ی تورو نداره...!!!

دیگه باید فهمیده باشی همه رفیق وقتای خوشی اند...!!!

همه خودشون انقدر درد سر دارن که حوصله گند اخلاقیای تورو ندارن...!!!

همه اینقدر کار دارن که وقت ندارن واسه تو وقت بذارن...!!!

که به حرفات گوش بدن یا وقتی تنهایی کنارت باشن...!!!

ولی...ولی تو نباید اینجوری باشی...!!!

تو باید سنگ صبور باشی...!!!

تو باید سنگ باشی...!!!

دردای تو پیش دردای اونا هیچی نیست...!!!

تو اصلا سختی نکشیدی...!!!

تو اصلا تنها نموندی....!!!

تو هیچ وقت غصه دار نیستی...!!!

نباید باشی...!!!

فـهـمـیـدی...؟؟؟

 

نوشته شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:,ساعت 13:26 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 دیدین بچه ها چطو شنای ساحلو تو دستشون میگیرن از لای انگشتاشون میریزن پایین


"فرصتها" رو در یابیم اونا همینطوری از دستمون میرن 


هر کدوممون اونقد وقت داریم ک تولستوی باش توونست جنگ و صلح رو بنویسه


ادیسون توونست برق رو اختراع کنه

نوشته شده در جمعه 16 تير 1391برچسب:,ساعت 13:45 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 ترس ینی جلو آینه وایسیو رو ب خودت شکلک در آری


نگرانی ینی عبادت خدای دروغین 


از اینکه اجازه دادم مدتها این دو تا احمق کنترلم کنن ,متعجبم!


احساسات خودتونو کنترل کنین نزارین اونا بهتون فرمان بدن .

نوشته شده در جمعه 16 تير 1391برچسب:,ساعت 13:44 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 هر سحرگاه که بانگ جرسی می آید


سر برآرم زگریبان که کسی میآید


گر هنوزم نفسی هست زجان سختی نیست


نگرانم که مگر همنفسی می آید


هر ستم بر سر ما رفت تحمل کردیم


بامیدی که مگر دادرسی می آید

نوشته شده در جمعه 16 تير 1391برچسب:,ساعت 13:42 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 

نوشته شده در جمعه 16 تير 1391برچسب:,ساعت 13:24 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 

 
7جا نفس خود را حقیر دیدم:

1:هنگامیکه که به پستی تن میداد تا بلندی یابد

2:آنگاه که در برابر از پا افتادگان می پرید

3:آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شدو آسان را برگزید

4:آنگاه که گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکهدیگران نیز همچون او دست به گناه میزند ,خود را دلداری داد

5:آنگاه که از ناچاری تحمیل شده ای را پذیرفت و شکیباییش را ناشی از توانایی دید

6:آنگاه که زشتی چهره ای را نکوهش کرد,حال آنکه یکی از نقابهای خودش بود

7:آنگاه که آوای ثنا سر داد و آنرا فضیلت پنداشت.جبران خلیل جبران
 
نوشته شده در جمعه 16 تير 1391برچسب:,ساعت 13:22 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 مرا یادو ترا فراموش


چون زلف را طراز بنا گوش میکنی


مهتاب را زرشک,سیه پوش میکنی


گیرم که نام من زلبت محو گشت و مرد


یاد مرا چگوننننننننننننننننه فراموش میکنی

نوشته شده در جمعه 16 تير 1391برچسب:,ساعت 13:15 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 همیشه اونی که تو  خیالته بی خیالته

نوشته شده در جمعه 16 تير 1391برچسب:,ساعت 12:28 توسط MeLiKa| |

رسم زندگی این است روزی کسی رادوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته

است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به اخر میرسد و تو به حال خود رها میشوی

چرا غمگینی؟ این رسم زندگیست ....پس تنها اواز بخوان

نوشته شده در 11 تير 1391برچسب:,ساعت 21:41 توسط | |

 

 سلام...

امروز از اونروزاست که دلم خیلی گرفته...

چراشو نپرسید چون نمیتونم بگم...

ولی با اجازه دوستان گلم یه مدتی وبمو آپ نمیکنم...

ولی به نظرات دوستای گلم ج میدم...

فداتون ...

داداش کوچیک شما:

سپهر


 

نوشته شده در یک شنبه 13 تير 1391برچسب:,ساعت 11:45 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 زخـمـی كـهنـه امــ

سایـه ی رنـجی پـایان یـافتــه،

دوستـت دارمــ

و بـه لـمـس ِ سرانـگشتـانـت

بـر سایـه ی ایـن زخمــ

دلـخوشمــ.

نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 11:37 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 کاش فقط یک نفر بود که وقتی بغض میکردم*
بغلم میکرد و میگفت*
گــــریــــه کــــنی مــــیـــکــشــمــتـا ............!

نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 11:36 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن

حرمت ها شکسته میشود…..
هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن
تبدیل به وظیفه میشود ..

 


نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 11:34 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 

 دلم واسه گوشه ي حياط مدرسه اول دبستانم تنگ شده

 


که وقتي تنها وايسادي يه نفر مياد و بهت ميگه

با من دوست ميشي...؟
نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 11:33 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 

 دیگر وقتــش است...تــه تمــام حـــس هــا نقطــه می گذارم.

 

ســر خـــط امـــــا؛ سرنوشت هنــوز ادامــه دارد...؛
نگـــران واژه ها نبـــاش...امشب همــه تعطیلنــد... بــي مــن... با مـــن...؛
کلاغ قصــه ما مــدت هاســت به خــانه اش رسیده اســت...؛

نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 11:33 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |


 مثــل این صدا خفــــــــه کن ها میمونه

 

 
که میــذارن سر هفت تیـــــــــــــر !!
خیانت رو میگم ...
بی صـــــدا می کشتت ....
 

نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 11:32 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |


 

 زمـــــــــــــــــــــــــــــــــــان !
ای دزدی که همه ی چیزهای شیرین را
از آن خود میکنی
این را هم به فهرستت اضافه کن
او روزی از روزهای پاییز
به من گفت :

دوستت دارم

 


نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 11:31 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 گــــفته باشــــم !.!.!

مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛

تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !

سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی

نوشته شده در یک شنبه 11 تير 1391برچسب:,ساعت 11:29 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |

 پیـــــچـکـــــ مــــی شوم ، وحــشــــــــــــــــــــــی !!

مــــــــی پیــــــــــــــچم بـه پـــر و پـای ثانیه هـایـت ،،

تـا حتــــی نتــــوانــــــــی آنــــــــــــــــــــــــــــــــی !!

... بـــــــــی "مـــن" " بـــــودنـــــــــــــ" را ،،

زنــدگــــی کنـی !!

نوشته شده در جمعه 9 تير 1391برچسب:,ساعت 12:53 توسط AMiR sEpeHr HasHEmI | |


Power By: LoxBlog.Com